سمانه رضوانی | شهرآرانیوز؛ ما آدمیزادها خیلی وقتها از مشورت فراری هستیم و هرکداممان هم به دلیلی؛ یکی درگیر غرور است و فکر میکند شانسش کم میشود اگر مشورت کند، برای آن یکی شرم بیجا مانع این کار میشود و اینکه نکند ته ماجرا خوب از کار درنیاید و بعضیها هم فکر میکنند که همهچیز را میدانند و سراغ همفکری گرفتن از دیگران نمیروند و... ولی جالب اینجاست کسی مثل رسولا... (ص) که به منبع وحی وصل بودند و صاحب علم، مشورت میکردند و از دیگران نظر میپرسیدند.
شاید در ذهن ما نهادینه شده باشد که پیامبر (ص)، چون از همه علوم آگاهی داشتند، حداقل وسط جنگ و موقعیتهای خاص، مشورت نمیکردند اما... جنگ بدر بود؛ اولین رویارویی مهم اسلام با سپاه کفر، رسول خدا (ص) برای بیرون بردن مردم مخصوصا انصار رغبتی نداشتند.
دلیلشان هم در بیرون بردن انصار این بود که آنها در پیمانهای عقبه با پیامبر عهد کرده بـودنـد کـه در مدینه از ایشان، چون جان و ناموس خویش دفاع کنند و حالا که جنگ و دفاع به خـارج از مـدیـنـه کـشـیـده شـده بـود، حضرت رسول (ص) جلسهای گذاشتند و نظر آنها را خواستند. وقتی از نظر نهایی آنها مبنیبر رضایت و شرکت همهجانبه در جنگ، اطمینان پیدا کردند، بهسوی بدر حرکت کردند.
امیرالمؤمنین (ع) در مورد رسول خدا (ص) میفرمایند: «پیامبر با ما مشورت میکرد تا خودمان در کارها مشارکت داشته باشیم و رشد فکری پیدا کنیم.» یعنی اینگونه نبود که ایشان نمیدانستند چه کنند، بلکه از هر شرایطی برای رشد و افزایش آگاهی مردم استفاده میکردند. یکی از مثالهای این موضوع پس از جنگ بدر بود؛ جنگ تمام شده بود. همه سرخوش پیروزی بودند ولی کار تمام نشده بود.
باید تکلیف غنائم و اسرا و... مشخص میشد؛ مخصوصا اسرای جنگی. رسولا... میتوانستند رأی خودشان را اعلام کنند: بکشید یا آزاد کنید، اما این کار را نکردند، به شور گذاشتند: «إِنَّ ا... قَدْ أَنْعَمَ عَلَیْکُمْ بِالنَّصْرِ فَانْظُرُوا فِی أَمْرِ هَؤُلَاءِ الْأَسْرَى: خداوند شما را با نصرت خود گرامی داشت، حال در مورد این اسیران بیندیشید و نظر دهید» و هرکه نظری داد و پیامبر با حوصله نظرات و دلایل را شنیدند و در آخر با نظر جمع تصمیم گرفتند که اسرا را به ازای دریافت غرامت، آزاد کنند.
یکی از درسهایی که رسول خدا به ما دادند، این بود که حتی در شرایط بحرانی هم مشورت میگرفتند، آنهم از همسرشان؛ موضوعی که شاید عمل کردن به آن حتی برای مردان مثلا روشنفکر امروزی هم سخت باشد. در جریان صلح حدیبیه، پس از امضای پیمانی که به نظر بسیاری از اصحاب سخت میرسید، پیامبر (ص) سهبار فرمان به قربانی کردن و تراشیدن سر دادند، اما هیچکس بهدلیل نارضایتی عمیق اطاعت نکرد.
این نافرمانی، بحرانی بیسابقه ایجاد کرد. در این لحظه حساس، پیامبر (ص) به خیمه همسرشانامسلمه رفتند و وضعیت را با او درمیان گذاشتند.امسلمه پیشنهاد داد که پیامبر بدون سخن گفتن با کسی، شخصا قربانی خود را بکشد و سر بتراشد. با اجرای این پیشنهاد، به محض دیدن این عمل نمادین توسط پیامبر، اصحاب دچار شرمندگی شدند و همگی بهسرعت به اطاعت از فرمان ایشان پرداختند. این مشورت هوشمندانه، بحران را حل کرد.
دیدید کسانی که در جایی کار میکنند یا زیرمجموعه کسی هستند که خودرأی است، دستور میدهد و همه باید اطاعت کنند؟ تجربه سنگینی است؛ انگار آدم دچار خفگی میشود و ممکن است تحت فشار کار را انجام دهد، ولی هیچوقت همراه هدف گروه نمیشود. اما رسولا... خوب میدانستند که چطور با مشورت، فضای همراهی در بین یاران خود ایجاد کنند.
پیامبر اکرم (ص) به مدینه هجرت کردند. تصمیم گرفته بودند میان مهاجران و انصار پیمان برادری برقرار کنند. حضرت رسول (ص) حتی در مورد چگونگی نامگذاری این پیمان با یاران خود مشورت کردند. ایشان اصحاب را گرد آوردند و در مورد شیوه اجرای این پیمان و نام آن نظرخواهی کردند. این اقدام با استقبال مهاجران و انصار روبهرو شد و فضایی سرشار از همدلی و مشارکت ایجاد کرد. پس از شنیدن نظرات، پیامبر (ص) دستور اجرای پیمان را صادر کردند و مهاجر و انصار دوبهدو با یکدیگر پیمان برادری بستند.
یکی از کارکردهای نظرخواهی و مشورت، آمادهسازی فکری جامعه برای یک اتفاق است؛ کاری که رسولا... برای اعلام جانشینی خود کردند. در راه بازگشت از حجهالوداع و در نزدیکی منطقه غدیرخم، پیامبر اکرم (ص) فرمان توقف کاروان را صادر کردند. قبل از اعلام امر مهم جانشینی، با برخی بزرگان صحابه درباره فضایل و جایگاه امیرالمؤمنین علی (ع) گفتوگو کردند و نظر آنان را درباره ویژگیهای رهبر پس از خود جویا شدند.
کیفیت این گفتوگوها بهگونهای بود که زمینه فکری و روانی جامعه برای پذیرش امر ولایت آماده شود. سپس با نزول آیه «بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ»، پیامبر اکرم (ص) در جمع انبوه مسلمانان، امامعلی (ع) را بهعنوان وصی و جانشین خود معرفی کردند.
فکر کنید کسی با ویژگیهای امامعلی (ع) به خواستگاری دخترتان آمده است؛ شما چشمبسته و بدون هیچ تعللی میگویید بله، ولی پیامبر اکرم (ص) با آن همه شناختی که از امیرالمؤمنین داشتند، بلافاصله بله نگفتند.
هنگامی که امامعلی (ع) از حضرت فاطمه (س) خواستگاری کردند، رسول خدا بلافاصله پاسخ مثبت ندادند و توضیح دادند قبل از تو کسانی آمدهاند که وقتی با فاطمه درمیان گذاشتم نپذیرفته است، پس صبر کن تا نظر او را بپرسم. ایشان دخترشان را صدا زدند و فرمودند: «ای فاطمه! علی از تو خواستگاری کرده است، نظرت چیست؟»
حضرت زهرا (س) در پاسخ، سکوت کردند و روی خود را بهسوی زمین گردانیدند. پیامبر (ص) با مشاهده این موضوع، سکوت و حیا را نشانه رضایت دخترشان دانستند. خوب است اشاره کنیم که این ماجرا در شرایط امروزی نبوده و زمانی اتفاق افتاده است که دختران و زنان در جایگاه پایینی از جامعه بودند.